من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
سرود نواخته می شود همه می ایستیم لبخند می زنیم سرود به پایان می رسد اما هنوز ایستاده ایم -صندلی ها را دزدیده اند زمین را هم فروخته اند- دیگر جایی برای نشستن نداریم... از : واهه آرمن
نظرات شما عزیزان: